گرفتگی

ساخت وبلاگ

هی جون می‌کنم و بدبختی می‌کشم که حالم خوب باشه، باز توی سه روز پرفشار، کائنات یا هر کوفتی که هست، همه چیو خراب می‌کنه.

آره! اعصابم خرده. حالم خرابه. داد می‌زنم. فحش می‌دم. چون اگه اینکارا رو نکنم باید بشینم گریه کنم. البته گریه هم می‌کنم. گریه می‌کنم و براش هیچ توضیحی ندارم. توصیحم اینه که دلم گرفته. خسته شدم از جنگیدن. از مقاومت. بالاخره پاوربانکم می‌زنن به شارژ.

کار در پراسترس‌ترین حالتش، روابط دوستی در شرایطی که نیاز به صبوری داره، وضع مالی در حد سر به سر، اطرافیان در حال شروع رفتارهای خاله زنکی!

منم در آستانه افسردگی که مدام به هرکی می‌رسم می‌گم من دارم افسرده می‌شما. مراقبم باشید و باز هیچ کی جدی نمی‌گیره تا چمیدونم! یه جنازه بیفته رو دستشون لابد. من چمیدونم....

 

من کلا چمیدونم....

 

دلم گرفته. آهای ایهاالناس، دل، می‌گیره. مال من گرفته. کمک میخوام....

مفرد مونث بي مخاطب!...
ما را در سایت مفرد مونث بي مخاطب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmasiha2905 بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 28 اسفند 1398 ساعت: 12:40