لرد آلفرد داگلاسِ دو!

ساخت وبلاگ
 لرد آلفرد داگلاس ِ دو، سلام

اتفاق جالبی افتاد. دیروز خیلی اتفاقی وقتی در خانه نشسته بودم و برای بار صدم جواب نامه ات را می نوشتم و پاره می کردم، زنگ در را زدند و لذت مطبوع آمدن پستچی را تجربه کردم. نامه بود. از طرف لرد آلفرد داگلاس. تعجبم از این بود که چرا منتظر جواب نامه ام نمانده ای. نامه ای بود سرشار از همان رفتارهای همیشگی و همان حال و بو. اما جدید بود. گفته بودی که از من بی خبری و خواسته بودی که برایت بنویسم. اما من که برایت نوشته بودم. این بود که نامه ی جدید و نامه ی قبلی ات را کنار هم گذاشتم و فهمیدم که تو، لرد آلفرد داگلاس ِ دو! هستی. 

نامه ی جدید را لرد آلفرد داگلاس اصلی یا همان یک، نوشته بود. تو نبودی. و تو، اگر اصرار داری که لرد آلفرد داگلاس باشی، دومین لرد زندگی ام هستی! این بود که نامه ی جدید را گذاشتم روی میز برای وقتی که جوابش را بنویسم، نامه ی قبلی خودت را هم گذاشتم کنارش که جواب آن یکی را هم بنویسم و قبل از هر چیز از روی آدرست نامه ای برایت نوشتم که بدانی نیازی نبود که لرد آلفرد داگلاس باشی. نمی دانم چه کسی هستی و اهل کجایی؟ اما می توانیم دوستان خوبی داشیم. برایم بنویس، برایت می نویسم...

پ.ن: نامه ی قبلی ات ناقص مانده. به نظر می رسد یکی از کاغذهایی که نوشته بودی را برایم نفرستاده ای. جمله ات روی هوا رها شده و هیچ کجا ادامه اش نیست. لطفا ادامه اش را برایم بنویس. بگذار تا انتهایش را بخوانم و بعد جوابت را بدهم. من را خوب می شناسی- از کجایش را نمی دانم- قطعا می دانی که خداحافظی چقدر برایم اهمیت دارد. پس لطفا انتهای نامه ات را برایم بفرست.

دوست جدیدت، مفرد مونث بی مخاطب

مفرد مونث بي مخاطب!...
ما را در سایت مفرد مونث بي مخاطب! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmasiha2905 بازدید : 193 تاريخ : شنبه 25 اسفند 1397 ساعت: 20:58